ابریشمبافی
نمونههای فراوانی از کارهای ابریشمبافی ایران در موزههای جهان نگهداری میشود و بررسی متخصصان، کیفیت پیشرفتهٔ این هنر را آشکار میکند. محققان همچنین روشن کردهاند که ابریشم ایران از طریق بازرگانان مسیحی به اروپا راه یافته و برای پوشش بسیاری اجساد قدیسان از این نوع پارچه استفاده شدهاست.
در دوران ساسانی ابریشم و صنعت آن در بیشتر شهرهای ایران و بویژه در شهرهای شوش، شوشتر، دزفول و جندی شاپور رواج فراوانی داشت و هر کدام از شهرهای ایران با سبک های گوناگون نوع خاصی از پارچه را تهیه میکردند. بازرگانان ایران در این زمان قدرت خود انحصار ابریشم از چین تا روم را در دست داشتند و گاه پیشرفت صنایع بافندگی و ابریشم کاری ایران به گونهای بودهاست که نه تنها ایرانیان و خاصه زنان ایران را از نیاز به کالاهای خارجی بی نیاز کردهاست بلکه به تولید و تجارت ابریشم در روم نیز آسیب رساندهاست بطوریکه کلیسای بیزانس به ناچار بر آن شدهاست که تا استعمال پارچهها و و بافتهای ابریشمی ایران را ناروا اعلام کند. بافت حریر نیز در این دوره رونق یافته و از مشرق زمین به اروپا راه یافت.
nasajiran.net...
برچسب : نویسنده : داودی nasajirannet بازدید : 142
تاریخچه صنعت نساجی در ایران
برای اگاهی از تاریخ پیدایش صنعت ریسندگی و بافندگی بایستی به همراه باستانشناسان و محققین به درون غارها برویم و از روی اثار بازمانده از قرون و اعصار پیشین و بازیافته های باستانی به واقعیتها و اطلاعاتی دست یابیم . اما افسانه های ملی ایران نیز با همه ابهام و ایهامی که دارند حقایقی را نیز به ما منتقل می کنند. شواهد و قراین موجود حاکی از ان است که صنعت نساجی در حدود ۳۰۰۰سال قبل از میلاد مسیح در ایران شروع شده و نشانه های مربوط به ان ضمن کاوشهای باستان شناسی در شوش به دست امده است. تا زمان روی کار مغولان نساجی همیشه یکی از صنایع پر رونق ایران بوده وبه علت پر مصرف بودنش در همه ادوار تلاش شده است تا کشور ما در زمینه تولید ان حالتی خود کفا داشته باشد و افزون بر این اسناد ومدارکی که موجود است ثابت می کند که در مقطعهایی از تاریخ منسوجات ایرانی جنبه صادراتی قوی هم داشته و قدرتمندان از هر وسیله ای بهره میگرفتند تا صنعت نساجی را رونق بخشند .
پس از حمله مغولان به ایران؛ همپای تغییرات متعددی که در زندگی ایرانیان به وجود امد به دلیل انکه مغولان خراج گذار دولت چین شمالی بودند و اصرار به رواج کالا های چینی در متصرفات خود داشتند منسوجات چینی در ایران رایج شد.به دلیل تنوع رنگ و ارزان بودن قیمت پارچه های چینی مصرف کنندگان استقبال خوبی از انها به عمل اوردند.تولید کنندگان داخلی نیز به جای انکه به بهبود کیفیت تولیدات محصولات خود بپردازند شروع به پایین اوردن قیمت تولیدات خود کردند تا بتوانند از نظر قیمت با بازار انها به رقابت بپردازند و عده ای نیز خواسته یا نا خواسته از گردونه تولید ورقابت خارج شدند.پس از به قدرت رسیدن صفویان با وجودی که تلاش هی گسترده ای برای احیای صنعت نساجی شد.اما به دلیل تغییر روحیه مصرف تولیدات بیشتر به پارچه های گران قیمت نظیر زری،مخمل و پارچه های ابریشمی گران قیمت منحصر شد و کماکان باتوجه به تلاشی که دولت صفویه در جهت گسترش تجارت خارجی داشت پارچه های ارزا قیمت مورد نیاز طبقات عادی اجتماع توسط بازرگانان خارجی از کشورهای دیگر وارد می شد.
در سالهای بعد از سقوط دولت صفویه،کریم خان زند هنگام فرمانروایی خود به فکر احیای صنایع بومی وسنتی کشور ،ازجمله نساجی افتاد و در این رابطه کوشید تا بر خلاف پیشینیان خود که عادت به لباس های تجملی داشتند لباسهای بسیار ساده بپوشد .در دوران بعد از کریمخان زند که امیرکبیر پای بر عرصه مدیریت کشور نهاد ،برحسب معاهده تجارتی که با سایر کشورها بسته شده بود از امدن اجناس انها به ایران جلوگیری نکرد.ولی در عین حال جنس خارجی را مردود می دانست و متاع ولباس مملکت خود را برتن می کرد.قبل از امیرکبیر،لباس سربازها از ماهوت انگلیسی تهیه می شد ولی برای تعالی رشد و توسعه داخلی دستور داد که لباس نظامیان از چوفای پشمین مازندران تهیه شود. در زمان امیرکبیر شالهای دستی کرمانی به قدری عالی بافته می شد که با شالهای کشمیری رقابت میکرد.در ان زمان سردوشی های نظامیان را از اتریش می اوردند،که یک روز یک سردوش زیبا توسط یک خانم به نام بانو خورشید دوخته شد به قصر امیر رسد و ایشان ان را پسندیدند و ان را مورد نشویق قرار دادند واعلام کردند که امتیاز تهیه سردوش را به مدت۵سال به این خانم واگذار نمایند.وی دستور داد برای او کارگاه و ابزار کار ایجاد شود و شاگردان زیاد در خدمت او بگمارند تا سردوشی های مورد نیاز ارتش را تهیه کند.در زمینه نساجی کارهای بسیاربزرگی انجام داد که از ان جمله ایجاد صنایع نوین در ایران بوده است در زمینه نساجی یک کارخانه بزرگ نخریسی و یک کارخانه بزرگ چلواربافی در تهران و چند کارخانه حریر بافی در کاشان و یک کارخانه ریسندگی در ساری راه انداری نمود.
زمانی که سیدداوود جان برای استخدام تعدادی معلم به اتریش رفته بود،خطاب به وی نامه ای نوشت:ماهوت زیاد به مصرف لباس های ایرانی می رسد ولازم است که ماهوتسازی را از اهالی اینجا یاد بگیرند تا این صنعت در ایران نیز مستحکم شود و جایگاه خودش را پیدا کند.لذا۲نفرماهوت ساز بسیار ماهر که ماهوت بسیار خوب بسازند معرفی شوند و نمونه ای نیز از اسباب و الات کارخانه ماهوت سازی را با خود بیاورند که اینجا ساخته شده و مشغول ماهوت سازی می شوند .
امیر در این دوران دستور داد به جای شال کشمیری که سود حاصله به جیب دیگران عاید می شود شالی ببافند که منصوب به امیر نمایند واهل کرمان شالی بافتند که قیمت ان به طاقه ای یکصدوشصت تومان رسید و طاقه شال معمول ومتداول چیزی درحدود سی یا چهل تومان قیمت داشت.
زمامداری امیرکبیر بسیار اندک وکوتاه بود،که این مساله باعث شد نه تنها راه او ناتمام ماند بلکه انچه رشنه بود نیز پنبه شد .چرا که بعد از رحلت امیرکبیر دیگر به ان ترتیب کار نمی کردند وشال نمی بافتند. این مساله باعث شد که سیل واردات منسوجات به طرف بازارها سرازیر شود و برای انکه حداقل توانسته باشند حمایتی از صنعت نساجی داخلی داشته باشد.،در جلسه مجلس شورای ملی طرحی اریه شد که در ان کارمندان دولت موظف شدند هر چه برای لباس خود تهیه می نمایند از منسوجات و مصنوعات داخلی و وطنی باشد. در مساعی این طرح استفاده از منسوجات داخلی برای دوخت لباس نظامیان کارکنان شهرداری و دانش اموزان مدارس به مرحله اجرا گذاشته شد این طرح طی سالهای متمادی و تاسال۱۳۳۷نیز ضعف وقوت داشت اما پس از سال۱۳۴۲حمایت از صنایع داخلی بطور کل به دست فراموشی سپرده شد و اگرچه تلاشها و کوشش هایی در این رابطه به عمل امد تا شعار ایرانی جنس ایرانی بخر را بر سرزبانها بیاندازند اما حرکت حالتی فرمایشی و مقطعی داشت و انچنان که لازم بود از ان پیگیری به عمل نیامد لذا نتایج محسوسی از این طرح به دست نیامد.در کتاب معروف ایران از اغاز تا اسلام به تالیف پروفسور گیریشمن دانشمند وایران شناس معروف،ابراز شده است تاریخ هجاری نقوشی که به۳۰۰۰سال قبل از نیلاد مسیح می رسد وپادشاه لولوبی که یکی از حکام بخر ایران بوده است با لباس کوتاه بر تن و کلاهی مدور برسر نشان میدهد،به این معناست که در ان زمان از پیدایش فن ریسندگی و بافندگی زمانی دراز شاید چیزی حدود چند هزار سال گذشته بود. بی شک بافته های اولیه به صورت شالی بردوش افکنده می شد و با بند یا چیزی شبیه طناب در ناحیه کمر بسته می شد کما اینکه هم اکنون هم در بیت قبایل غیرمتمدن و بدوی افریقا تنپوشی به همین شکل رواج دارد که عموما یک اندازه و یک شکل است و دوخت در ان نقش عمده ای ندارد . همچنین وجود پرز و شرابه بر لباس مذکور نشان می دهد که تنوع در بافت پارچه و تفکیک پارچه به نوع پشمی وغیر پشمی وهمچنین به کارگرفتن تزیینات مخصوص (شرابعه) در ان زمین معمول بوده است به همین جهت کاملا می توان پذیرفت که صنعت نساجی و پوشاک در ان محدوده زمانی،عمد نسبتا جوانی را پشت سر گذاشته و به مرحل کمال رسیده بود.بلاخص کوتاهی و بلندی لباس ها را می توان به عنوان نوعی مد اختصتصی پذیرفت و همین مساله نیز به نوبه خود گویای واقعیت تکامل در امر بافندگی پوشاک است . با همه این تفاسیر می توان نتیجه گرفت که که اغاز کار ریسندگی و بافندگی در ایران به حدود هشت تا ده هزارسال قبل از میلاد مسیح بر می گردد.
همچنین میتوان به کشفیات سیلک بر روی ظروف گلی بدست امده که تصویر پروفسور گیریشمن قدمت انرا به پیش زا قرن هشتم قبل از میلاد مسیح تخمین می زند.در مورد تصویر انسان نقش شده بر روی ظروف گلی پیدا شده ودر سیلک در کتاب ایران از اغاز تا اسلام توضیحاتی داده شده است،که تصویر انسان بر روی ظروف گلی قدیمی تر از یونان است که نیم رخ انسانی را در قرن هشتم قبل از میلاد نشان می دهد.این دانشمند در تعریف نقوش حک شده بر روی ظروف گلی سیلک می نویسد :در ظروف سیلک تصاویری از مردان که پیاده می جنگند و دارای کلاه خود و نیم تنه کوتاه وچسبان هستند نقش شده و همچنین بر روی یک مهراستوانه ای نیز تصویر جنگاوری بر پشت اسب منقوش است کهبا غولی می جنگد.وکفشهای نوک بر گشته پوشیده است.
دانشمند دیگر ایران شناس بنام رنه گووسه نیز بیان می کند که لباس های مردم اولیه ایران بیشتراز مجسمهایی شناخته می شود که در حفاری های مختلف پیدا شده ونوع لباس را مشخص کرده است.قدیمیترین مجسمه ی انسانی در فلات ایران پیدا شده است،این مجسمه کوچک بوده و متعلق به ۴۲۰۰سال قبل از میلاد مسیح می باشد لباس این مجسمهدر کاشان به دست امده است.این لباس از پارچه ای است که به صورت لنگ و کمر بسته شده است.وجوداین پارچه خود دلیل ان است که ساکنین ان روزگار فلات ایران از پوست حیوانات به طور طبیعی استفاده نمی کردند بلکه از پشم پارچه هایی می بافتند .
در غار کمربندی در نزدیکی بهشهر (مازندران)وسایلی بدست امده است که قدمت ان به چیزی حدود ۶۰۰۰هزار سال قبل از میلاد مسیح بر می گردد این وسایل نشان می دهد که ریسندگی نخ از پشم گوسفند و موی بز در ان زمان متداول بوده است .
اولین پارچه ی بافته شده در ایران به ۴۰۰۰هزار سال قبل از میلاد مسیح بر می گردد که در حفاریات شوش بدست امده است از یک تیغه ی مسی که با سفال های عهد اول در شوش بدست امده است که معلوم می کند که در دوره ی تمدن شوش (۴۵۰۰سال قبل از میلاد مسیح)بافتن پارچه معمول بود و فن پارچه بافی یا توجه به ظرافت پارچه ها کمال را طی کرده بود و قسمت هایی از این قطعه پارچه هم اکنون در موزه های لووروبافلو موجود است .
از یک میله فلزی در تپه حصار دامغان با اثار دیگری متعلق به ۳۰۰۰سال قبل از میلاد به دست امده است که این میله مخصوص ریسندگی بوده و نخ های نازک با ان می تابیدند. این میله نشانه پیشرفت ریسندگی در ان زمان می باشد . اخیرا نیز ایران در کشفیات خود که فسمتی از ان روشنگر دوران ما قبل از اریایی است بقایای دوک هاو سنگ هایی به دست امده است که نشان میدهد رسندگی در دوره ی افسانه ای ایران معمول بوده است و اسباب و لوازم داشته است.درحدود۲۷۰۰سال پیش از میلاد مسیح بافندگی ظریفتر در فلات ایران معمول شد و ظرافت پارچه های این دوره به خوبی می تواند به ما ثابت کند که دوره نسبتا طولانی بافندگی به منظور پوشانیدن تن به پایان رسیده و ابتکار و ذوق بیش از احتیاج رواج پیدا کرده بود.
بدین ترتیب از روی اکتشافات قابل استناد تاریخی و باتوجه به انچه از نوشنه های محققین و تحقیقات و ایران شناسان نقل شده است می توان پذیرفت که در ان دوران انسانهایی بوده اند که به فن ریسندگی وبافندگی دست پیدا کردند و از این فن بهره برده اند که این مساله از حدود۱۰هزارسال پیش از میلاد مسیح بوده است .در ان زمان از پشم گوسفند و بز برای بافتن پارچه استفاده می کردند.
همچنین سیری اجمالی در شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی نشان می دهد که پیشدادیان نخستین ایرانیانی بوده اند که کار ریسندگی و بافندگی و خاصه دوخت به انان منسوب بوده است.با استناد به بحث باستانی ایرانی به این واقعیت تردیدی نیست که رشتن نخ از پشم حیوانات و بافتن پارچه و فراهم اوردن فرش از پشم ونخ از زمان پادشاهان پیشدادی در ایران معمول گردیده و به این ترتیب راه کمال را طی کرده است. نویسندگان کتابهای تاریخ طبری و نوروزنامه بر این مساله متفق القول هستند که پیشدادیان سراغاز بافندگی و پوشاک بوده اند.
اولین کارخانه در زمینه نساجی پشمی با حمایت دولت و همکاری بخش خصوصی در سال۱۳۰۴تاسیس گردید.متعاقب ان شهرهای یزد،کرمان وکاشان و استانهای خراسان،مازندران،گیلان . اذربایجان نیز دارای کارخانجات مختلف صنعتی نساجی شدند. قبل از جنگ جهانی دوم حدود۴کارخانه نساجی در رشته های مختلف پنبه،پشم،ابریشم وکنف در کشور مشغول به فعالیت بودند که تولید انها به حدود ۶۰میلیون متر در سال می رسید.از مجموعه کارخانجات این دوره ۴واحد با سرمایه دولت تاسیس گردیده بود.انگیزه اصلی این کار،صنعتی کردن کشور و گسترش صنایع نساجی و ترغیب و تشویق سرمایه داران بخش خصوصی به فعالیت جهت ایجاد واحدهای ریسندگی و بافندگی در این دوره بود .رشد صنایع نساجی در سال های ۱۳۲۰تا۱۳۳۲به اوج خودش رسید و به همین جهت پارچه های خارجی در بازار ایران جولانگاهی یافتند.و ارز فراوانی را از مرز خارج کردند .
صنعت نساجی در دوران جنگ جهانی دوم با شکلات عدیده ای روبرو بود. از قبیل فرسودگی ماشین الات ،کمبود قطعات یدکی،عدم امکان ورود لوازم یدکی و مواد اولیه مورد نیاز ،مسایل کارگران وغیره از عمده این مشکلات بود ؛با اینکه درامدهای سر شاری عاید صاحبان کارخانه ها می گردید ،اما سرمایه گذاری و اصلاح وتوسعه لازم در این صنعت به عمل نیامد. علی رغم مشکلاتی که از لحاظ کاهش منابع ارزی و سرمایه های عمومی در طول برنامه عمرانی اول متوجه صنایع نساجی شد و بخش خصوصی پابپای اقدامات درستبه ترمیم نقایص و اصلاح ماشین الات پرداخت،تا جاییکه وضع کارخانه های موجود با یک تغییر و تحول اساسی روبرو گردید و کارخانه های نساجی پنبه ای از۳۰واحدبه۴۱واحد ئ تعداد دوک های ریسندگی و ماشین های بافندگی به ترتیب تا ۳۳۵۸۴و۴۴۳۷واحد افزایش یافت.
قبل اجرای برنامه عمرانی اول در کشور کارخانه های دولتی پارچه بافی که در سطح کشور مشغول به فعالیت بودند عبارت بودند از:کارخانه نساجی بهشهر،کارخانه حریر چالوس،کارخانه گونی بافی قایمشهر وکارخانه نساجی قایمشهر .قبل از انقلاب به دنبال بررسی هایی که صورت گرفت کارخانه چیت سازی تهران نیز با سرمایه دولت و با ظرفیتی معادل ۱۰۰۰۰دوک ریسندگی و۳۰۴دستگاه ماشین بافندگی تاسیس شد و به این ترتیب تعدادکارخانه های دولتی به ۵ واحد رسید این مساله در طول اجدای برنامه اول بود.در برنامه عمرانی دوم قبل از انقلاب با دیگر توسعه صنایع نساجی مورد توجه قرار گرفت.در اغاز این برنامه که در سال۱۳۳۴بود اعتباری به مبلغ ۳میلیارد ریال به این منظور اختصاص داده شد.از محل این اعتبار نوسازی کارخانجات نساجی بهشهر و قایمشهر انجام گردید و تولید ۲واحد نامبرده به این ترتیب از ۵میلیون متر و۱۷میلیون متربه۲۴میلیون متر و۳۰میلیون متر در سال افزایش یافت و متعاقب ان این اقدام با سرمایه گذاری مجدد حجم منسوجات تولیدی کارخانه چیت تهران نیز از۵میلیون متر به۳۶میلیون متر رسید و کارخانه جدیدی با ظرفیت ۲۵میلیون متر تولید سالیانه در قایمشهر تاسیس شد.کارخانه گونی بافی دیگری نیز با ظزفیت تولید ۷میلیون متر در همدان تاسیس گردید.در پایان برنامه دوم مذکور جمعا ۷۵کارخانه بافندگی پنبه ،الیاف مصنوعی ،پشم ،ابریشم و کنف در نقاط مختلف کشور موجود بود. لیکن همه انها در طول برنامه کار فعالیت نداشتند به این معنی که گروهی تعطیل و گروهی نیز با ظرفیت جزیی مشغول به کار بوده اند .
در پایان برنامه دوم بحث تولید در مقایسه با ابتدای برنامه به میزا ن قابل توجه ای افزایش یافت.یعنی تولید پارچه های نخی از ۶۲میلیون متر تولید محصولات کنفی از ۲۰۰۰هزار تن به دو برابر رسید .از سال ۱۳۱۴به بعد تولید منسوجات پشمی ونخی سیر صعودی داشت تا انجا که در سال ۱۳۴۵ایران از ورود پارچه های نخی بینیاز شد و در همین سال دو سوم پارچه های پشمی و پتوی مورد نیاز مردم از طریق منابع داخلی و یک سوم بقیه از خارج تامین گردید.در سال۱۳۴۸جمعا ۱۱کارخانه با سرمایه ای معادل ۸/۱۴۴۵میلیون ریال ایجاد گردید که از این مبلق ۵/۹۳۳میلیون ریال صرف تهیه ماشین الات شدونیز تعداد ۸۲۶نفردر واحدهای مذکور اشتغال یافتند.طی این سال ها ۶۲کارخانه بزرگ نخی و۱۵کارخانه پشم بافی در نقاط مختلف کشور کار فعال انجام می دادند.تعداد خیلی زیادی نیز واحد های نساجی نخی وپشمی کوچک بودند که در کشور فعالیت داشتند که بیشتر انها در اصفهان و تهران و یزد استقرار داشتند.
از مهمترین نکات دیگر در این دوره اموزش کارگران شاغل و ایجاد مدارس حرفه ای و دانشکده های مخصوص این رشته که در مورد دوم دانشکده صنعتی امیر کبیر (پلی تکنیک تهران)ربایت در شمار مهمترین مرکز اموزش صنایع نساجی به خصوص رنگرزی به حساب آورد.
nasajiran.net...
برچسب : نویسنده : داودی nasajirannet بازدید : 95
صنایع نساجی
بافتن قالی و مفروش ساختن خیمهها و کاخها و تالارهای بزرگ از دوران بسیار کهن از هنرهای ویژهٔ ایران بوده و پارچهها و قالیهای پشمی، ابریشمی و زربافت ایران شهرت جهانی داشته و دارد. خدمت صنعتگران ایرانی به پیشرفت صنعت، در هیچ جا بهتر از توسعهٔ نساجی عیان نیست. ایران در زمینهٔ نساجی و بافندگی نیز از موقعیت جغرافیایی مرکزی خود سود بردهاست. چین در خاور دور در بافندگی ابریشمهای لطیف تجربهٔ زیادی داشت، شبانان آسیای مرکزی که از پشم گوسفند خود استفاده میکردند قالی و فرش را به وجود آوردند در صورتی که آشوریهای باختری، قرنها در بافتن پشم و کتان معروف بودند و هند در جنوب کشت پنبه را توسعه داد و آن را در نساجی به کار برد. ایران توانست از تمام این منابع بهره برگیرد اما هر وقت بافندهٔ ایرانی روش جدیدی اقتباس میکرد، بیدرنگ آن را با راه و روش خود تطبیق میداد و کوشش میکرد که از لحاظ فنی آن را بهبود بخشد.
nasajiran.net...
برچسب : نویسنده : داودی nasajirannet بازدید : 117
پارچههای زربفت و سیمبافت
جزئیات لباس داریوش سوم (۳۳۱-۳۳۷ پیش از میلاد) در دست ماست. «....و شنلی که از طلا میدرخشید و روی آن دو شاهینی که منقارهای خود را روبروی هم داشتند کشیده شدهبود.»
روایات چینی لیانگ حاکی از آن است که در سال ۵۲۰ میلادی یک پارچه گلابتوندوزی ایرانی برای امپراتور (wu) فرستادهشد و اضافه میکند که جامهٔ شاهان ایران از این جنس ساخته میشود. هان تسانگ مسافر چینی که از ایران در آغاز سدهٔ ششم دیدن کرده، مهارت بافندگان ایرانی را در تولید پارچههای زیبای پشمی، ابریشمی و گلابتوندوزی ابریشمی میستاید. مراکز بافت پارچه در زمان ساسانیان در شوش، شوشتر، جندی شاپور و بصینه بود. در این شهرها و شهرهای خاوری خراسان پارچههای فلزبافت، صنعت مهمی بشمار میآمد. بسیاری از پارچههای قیمتی که در آنجا بافته میشد به اروپای قرون وسطی راه یافت و در اروپا از آن برای اماکن مقدسه، لباسهای کلیسا و کشیشان و لباس تاجگذاری پادشاهان استفاده میکردند. پارچههایی که از آن روزگار باقی مانده اطلاعات ما را دربارهٔ مهارت پارچهبافان زمان ساسانیان تکمیل میکند.
nasajiran.net...
برچسب : نویسنده : داودی nasajirannet بازدید : 91
پيشينهٔ نساجى سنتى در ايران
هرودت مورخ معروف يونانى از نساجى ايران در ادوار قبل از ميلاد سخن گفته است. اولين نشانهها از وجود پارچههاى بافته شده در ايران، متعلق به ۴۰۰۰ سال ق.م است؛ که در حفريات شوش بدست آمده است. همچنين بخشى از يک وسيلهٔ مخصوص ريسندگى در تپه حصار متعلق به ۳۰۰۰ سال ق.م کشف شده که مىتواند نشانهاى از تکامل ريسندگى در آن دوران باشد. پس از آن يعنى در حدود ۲۵۰۰ تا ۲۷۰۰ ق.م بافندگى کاملاً معمول بوده و پارچههاى مرغوبى از پشم گوسفند و موى بز و يا با رشتههاى طلا و نقره بافته شده است. از روى نمونههاى سنگتراشى باقىمانده از دورهٔ مادها، مشخص مىشود که نساجى در اين دوران کاملاً مرسوم بوده است.
در دوران هخامنشي، نساجى ايران در زمينه بافت پارچههاى پشمى نرم و لطيف بوده؛ همينطور از پارچههاى زرى در اين اوان ياد شده که براى لباس و سراپرده بکار مىرفته و معروف بوده است.
از دورهٔ اشکانى بهجز چند نمونهٔ اندک که منسوب به اين دوران است، چيز مهمى باقى نمانده است.
در دوره ساساني، صنعت پارچهبافى از صنايع مهم ايرانيان بوده؛ گفته مىشود که هنرى بسيار زيبا و نفيس بود که حتى بيرق امپراتورى روم از آن تهيه مىشد و پارچههاى ابريشمى چين را نيز به شدت تحت تأثير خود قرار داده در دوره ساسانى فن بافندگى در اوج عظمت خود قرار داشته و پارچههاى ابريشمى که از اين دوران به ما رسيده، اشکال و رسمهاى تزئينى شامل مجموعههاى دواير و اشکال هندسى و تصاوير حيوانات و پرندگان و يا سواران در حال شکار را در معرض ديد قرار مىدهد.
در دورهٔ اسلامى و اوايل آن صنعت نساجى متأثر از هنر بافندگى ساسانى است و از نظر تکنيک تغييرى حاصل نشده و تنها نقوش و طرحها تغيير کردهاند.
در فاصلهٔ قرن دوم تا چهارم هـ . ق بافندگى و نساجى در ايران رشد بيشترى داشته و در موزهٔ صنايع اسلامى قاهره، نمونههايى از آثار نساجى اين دوران نگهدارى مىشود که متعلق به مرو و نيشابور است.
در دورهٔ امويان و عباسيان بافت پارچههاى زربفت و ابريشم معمول بوده است. از تفاوت نقوش اين دوره با پارچههاى ساساني، استفاده از خط در حاشيه پارچههاى عصر اسلامى است که از جنس پشم يا ابريشم است.
بعضى محققين معتقدند که صنعت نساجى در زمان سلجوقيان به درجه کمال خود رسيده است. شکلهاى تزئينى روى پارچه در اين دوره تغييرات زيادى کرد. در عين حال در اين دوره تأثير سبکهاى چينى آغاز شد که طرحهاى دقيق گياهى و جانورى روى پارچههاى حرير نقش بست. از نمونههاى اين دوران، پارچه ابريشمى سبک و نازکى است که روى آن طرح حيوانات و خطوط کوفى بسيار عالى نقش شده و رنگهاى بکار رفته در آن عبارتند از: سبز و سفيد بر زمينهٔ طلايى و قرمز تيره و قهوهاي.
در دورهٔ سلجوقى شهر رى از شاخصترين مراکز پارچهبافى در ايرا ن بود؛ اين صنعت در دوران سلجوقى از نظر بافندگي، ابتکار انواع نقشه، و نيز زيبايى رنگ به بالاترين درجه رسيده بود. از مراکز ديگر نساجى در اين دوران، يزد، کاشان و تبريز بوده است.
در دو قرن هفتم و هشتم هجرى (دوره مغول)، بخاطر افزايش ورود کالاهاى چين و گسترش تجارت ايران و چين و بعد حملات مغول و آمدن عده زيادى از بافندگان چينى به ايران، تأثير سبکها و روشهاى تزئينى چين بر صنعت نساجى ايران رو به افزايش نهاد. بر اثر تقاضا براى اجناس چيني، نساجان ايران نيز از اين سبک تقليد کردند. وجود طرحهايى از اژدها، و ساير حيوانات افسانهاي، گل لوتوس و ابرهاى چيني، که مختص پارچههاى چينى بود، و در پارچههاى ايران به وفور بکار رفت، نشانهٔ اين تأثير است. از مراکز مهم بافندگى در اين دوران، هرات، نيشابور، مرو و تبريز بودهاند. منسوجات دورهٔ مغولي، داراى رنگهاى مطبوع و ملايمى بوده است.
در دورهٔ تيموريان شهرهاى يزد، اصفهان، کاشان و تبريز، منسوجات خود را به اطراف و اکناف عالم اسلام صادر کردند. پارچهبافى در دورهٔ تيموريان، گام بزرگى در راه رسيدن به تکامل برداشت.
دورهٔ صفوى عصر طلايى براى نساجى و بافندگى ايران بشمار مىآيد. پارچههاى دورهٔ صفويه در تمام تاريخ نساجى جهان نظير ندارد. طرح اين پارچهها بسيار متنوع است. پارچههاى ابريشمى و کتاني، ديبا، مخمل و اطلس با زيباترين رنگها به بازارهاى اروپا و روسيه صادر مىشد. در بسيارى از اين پارچههاى مجلل، صحنههايى از شاهنامه و وقايع داستانهاى شعراى ديگر، مناظر باغ و شکار گنجانده شده است. رايجترين پارچههاى اين دوران، نوعى پارچهٔ ابريشمى است بنام تافته که بافت اصفهان و ابيانه است. پارچههاى چندلايى در دورهٔ صفويه مهمترين بخش صنعت بافندگى يزد است. پارچههاى چندلايى با چند تار و چند پود در کاشان نيز بهچشم مىخورد که رويهاى صاف و يکنواخت دارند و بافت اغلب آنها اُريب است. مخملهاى دوره صفويه از نظر ظرافت نقوش و هماهنگى کامل رنگها بىنظيرند. و هنوز در تاريخ پارچهبافى کسى نتوانسته محصولاتى به اين زيبايي، و از جهت فنى بىنقص بسازد. کارخانههاى ايران در دوره صفويه بهترين انواع ديبا و مخمل را که گاه با رشتههاى نقره تزئين مىشده، بافتهاند. همچنين پارچههاى نفيس ترمه در شهرهاى يزد و کرمان بافته شده است.
در تزئينات پارچه از موضوعات جشنها و حيوانات و درخت سرو و نارون و يا شاهزادگان در شکارگاه، نيز استفاده مىشده است. مهمترين مراکز نساجى در اين دوران، شهرهاى تبريز، اصفهان، کاشان، رشت، مشهد، هرات، قم، ساوه، اردستان، شيروان و سلطانيه بودند.
پارچههاى چاپ قلمکار در فاصلهٔ قرون ۱۱ و ۱۲ هـ . ق توليد مىشد. در اين زمان که پايتخت اصفهان بود، اين شهر خود يکى از مراکز توليد پارچه چاپ قلمکار بود و به شهرت فراوانى دست يافت.
در فاصلهٔ قرون ۱۲ تا ۱۴ هـ . ق و نيز دوران معاصر، هنر نساجى رونق خود را از دست داد و از تعداد بافندگان کاسته شد. و بافت پارچههاى نفيس تنها در مراکز اندکي، بخصوص در مناطق روستايى و عشايرى صورت مىگيرد.
در حال حاضر مراکز مهم توليد پارچههاى دستباف ايران، يزد، خراسان، مازندران، گيلان، خوزستان و گلستان مىباشد. بافت مخمل و زرى در تهران در مراکز ميراث فرهنگى و در کاشان و نيز هنرستان هنرهاى زيباى اصفهان انجام مىشود. ترمهبافى نيز بهشکل محدودى در کرمان و يزد انجام مىشود.
nasajiran.net...
برچسب : نویسنده : داودی nasajirannet بازدید : 81